الناالنا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات دخترم النا

روزهای تابستانی ما.....

سلام عشق مامان..... همه زندگی من..... همه امید من..... روزهای تابستونی ما داره با تو میگذره،هر روزی هم که میگذره شما بزرگتر و یه کوچولو خانم تر میشی، روزهای پر از چیزهای جدید و خوب و ما دوباره پا به پای تو بچگی میکنیم و بزرگ میشیم، دختر نازم این روزها نمی دونم چراحس نوشتن ندارم شاید بخاطر اینه که سعی میکنم بیشتر بیرون ببرمت تا بتونی از این روزها خوب استفاده کنی،وقتی هم که بیرونیم انقدر انرژی مصرف میکنیم که وقتی برمیگردیم خونه هر کدوممون یه طرف میوفتیم، بگم از رفتارات که بعضی وقتها لج باز میشی شاید بخاطر اینکه دندون 19 و 20 داره در میاد،مبارکت باشه نفسم..... و خیلی هم دل نازک اگه یه خورده سرت...
12 تير 1393
1